استحاله یک جریان و یگ گفتمان گرچه کاری زمان براست، اما امری کاملا شدنی است . وقتی مخالفان یک گفتمان نتوانند با ابزار های گوناگون، تغییرات دلخواه را درساز و کار آن جریان ایجاد نمایند، استحاله ی نرم مبانی می تواند یکی از گزینه های مناسب باشد چرا که این امر رسیدن به یک تیر و دو نشان است. نفوذ و تغییر مبانی ، ارزش ها و اعتقادات هم، به خودی خود برای دشمن موفقیت محسوب خواهد شد و هم، بصورت خودکار ساز و کارها را تغییر خواهد داد چرا که ساز و کار و افعال هر جریانی مبتنی بر عقائد و مبانی همان جریان است. گرچه استحاله اسلام ناب و گفتمان انقلاب اسلامی از برنامههای اصلی دشمنان به شمار می رود، اما گاه افراد و جریان های داخلی هم ناخواسته در همین پازل قرار می گیرند و در خوش بینانه ترین حالت از روی جهل و یا غفلت این پازل را تکمیل می کنند.
چندی پیش واژه و تئوری جالب # ژن _خوب توسط یکی از آقازادهها، وارد ادبیات سیاسی کشورمان گردید که با واکنش بسیار گسترده کاربران شبکههای مجازی مواجه شد. گرچه اغلب کاربران فضای مجازی به این واژه واکنش منفی نشان دادند، اما این تئوری عجیب به مذاق برخی هم خوش آمد .
واژه ی ژن خوب پس از وضع و ورودش به ادبیات سیاسی کشور در معانی چون رانت و رابطه، استفاده از مقام های منسوبین، بی توجهی به تعهد و تخصص افراد و معانی از این قبیل استخدام می شود .
روز گذشته مصادف با عید غدیر خم یکی از روحانیون اصلاح طلب با انتشار توئیتی عجیبتر، از فاز جدید تئوری ژن خوب پردهبرداری کرد و نوشت: تشیع بر پایه و اساس ژن خوب در غدیر بنا نهاده شد و در پی آن ائمه شیعه به همین اساس به امامت رسیدند و فقط آنها و خانواده لایق رهبری جوامع هستند.
گرچه انحراف و عدم صحت این کلمات حتی بر کسانی که اطلاعات دینی کمی داشته باشند عیان و آشکار است اما وقتی این جملات از زبان یک روحانی دینی صادر شود می تواند تاثیرات بسیار منفی در قشری که مطالعه زیادی در مباحث دینی و تاریخی نداشته اند بگذارد .
امیرالمومنین(ع)، قهرمان مبارزه با ژن خوب
پایه و اساس تشیع در غدیر خم در حالی ژن خوب نامیده شده است که کمترین مطالعه کنندگان در شخصیت و سیره عملی امام علی (ع) به خوبی می دانند ؛ امیرالمومنین(ع) مرد اول مبارزه با ژن خوب ، رانت و تبعیض بوده است و نه به کار گیرنده آن؛ که این معنا مورد اتفاق دوست و دشمن علی(ع) بوده و هست.
نگاهی گذرا به گوشه کوچکی از سیره عملی امام علی(ع) در موضوع ژن خوب
1 - امیرالمومنین (ع) در بخش دوم خطبه 224 نهج البلاغه با اشاره به درخواست برادرشان عقیل می فرمایند:
و الله لقد راءیت عقیلا و قد اءملق حتى استماحنى من بركم صاعا وراءیت صبیانه شعث الشعور، غبر الاءلوان من فقرهم كاءنماسودت وجوهم بالعظلم وعاودنى موكدا و كرر على القول مرددا، فاءصغیت الیه سمعى فظن اءنى ابیعه دینى واتبع قیاده مفارقا طریقتى . فاءحمیت به حدیدة ، ثم اءذنیتها من جسمه لیعتبر بها، فضج ضجیج ذى دنف من المها و كاد ان یحترق من میسمها، فقلت له : تكلتك الثواكل یا عقیل ! اءتئن من حدیدة اءحماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه ! اءتین من الاءدى ولا اءئن من لظى ؟!
سوگند به خدا همانا عقیل را دیدم كه به شدت فقیر شده بود و از من مى خواست كه یا صاع (سه كیلو) از گندم هاى شما را به او ببخشم .كودكان او را دیدم كه از گرسنگى موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته ، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته خود را تكرار نمود. من به او گوش فرا دادم . خیال كرد من دینم را به او مى فروشم و به دلخواه او قدم بر مى دارم و از راه و رسم خویش دست مى كشم ! (اما من براى بیدارى و هشیارى او) آهنى را در آتش گداختم ، سپس آن را به بدنش نزدیك ساختم تا با حرارت آن عبرت گیرد. ناله اى همچون بیمارانى كه از شدت درد مى نالند، سر داد و چیزى نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد. به او گفتم : اى عقیل ! زنان داغدیده در سوگ تو بگریند، از آهن تفتیده اى كه انسانى آن را به صورتبازیچه سرخ كرده ، ناله مى كنى ؛ اما مرا به سوى آتشى مى كشانى كه خداوند جبار با خشم و غضبش آن را بر افروخته است ؟! تو از این رنج مى نالى و من از آن آتش سوزان نالان نشوم .
2- امام علی (ع) در نامه ی 53 نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر ویژگی های کارگزاران حکومت اسلامی را تشریح نمودند و در بخشی از آن فرمودند :
و لا تقطعن لاءحد من حاشیتك و حامتك قطیعة و لا یطمعن منك فى اعتقاد عقده تضر بمن یلیها من الناس فى شرب اءو عمل مشترك یحملون مؤ ونته على غیرهم فیكون مهنا ذلك لهم دونك ، و عیبه علیك فى الدنیا و الآخرة
و به هیچ یك از اطرافیان و بستگان خود زمینى از اراضى مسلمان وا مگذار؛ تا طمع نكنند كه قرار دادى با آن ها منعقد سازى كه مایه ضرر سایر مردم باشد، خواه در آبیارى یا عمل مشترك دیگر؛ به طورى كه هزینه هاى آن را بر دیگران تحمیل كنند، كه در این صورت سودش براى آن هاست و عیب و ننگ آن براى تو در دنیا و آخرت .
3- ماجرای گردن بند عاریهای:
علی بن ابی رافع می گوید: من خزانه دار و کاتب بیت المال درحکومت علی(ع) بودم، در بیتالمال علی گردنبندی بود که در جنگ بصره به دست آمد، یکی از دختران امام علی(ع) کسی را نزد من فرستاد و گفت:
شنیدم که در بیت المال امیرالمؤمنین گردنبند مروارید وجود داردو آن در اختیار شماست و من دوست دارم که آن را به عنوان عاریه به من بدهی تا در ایام عید قربان خود را با آن زینت دهم. من به او پیغام دادم که آیا آن را به شکل عاریه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض کرد بلی. به مدت سه روز آن را به او دادم.
علی(ع)گردنبند را بر گردن دخترش دید و آن را شناخت، از اوپرسید: این گردنبند چگونه به تو رسید؟ گفت: آن را از علی بن ابی رافع خزانه دار بیت المال امیرالمومنین عاریه گرفتم تا درایام عید از آن استفاده نمایم و بعد آن را به بیت المال برمی گردانم. علی(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ایشان خطاب به من فرمود: «ای ابن ابی رافع! آیا به مسلمین خیانت می کنی؟ من به او گفتم: به خدا پناه می برم از اینکه به مسلمین خیانت کنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضایت مسلمین به دخترامیرالمومنین عاریه داده ای؟
عرض کردم: یا امیرالمومنین! اودختر توست و او از من خواست که عاریه ای به او بدهم و من هم به صورت عاریه مضمونه مردوده به او داده ام، من آن را از اموال خودم ضمانت کردم و بر من واجب است که سالم آن را به بیت المال برگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و برحذر باش از اینکه دوباره چنین کنی، که در آن صورت تو را عقوبت خواهم کرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاریه مضمونه مردوده نمی گرفت، نخستین فرد هاشمی بوده که دستش را به خاطردزدی قطع می نمودنم. این برخورد حضرت به گوش دخترش رسید و به پدرش عرض کرد: یا امیرالمومنین! من دختر و پاره تن شما هستم پس چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از این گردنبند هست؟
امیرالمومنین(ع)فرمود: ای دختر علی بن ابیطالب! خودت را از حق دور مکن; آیا زنان مهاجرین نیز در ایام عید به چنین چیزی خودرا زینت می دهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جایش برگردانید.»
این ها تنها بخش کوچکی از مشی و سیره ی حق محورانه و عدالت خواهانه ی ائمه و مذهب تشیعی است که متهم به پایه گذاری ژن خوبی شده است .
پاسخ شبهه ی بناگذاری تشیع بر پایه ی ژن خوب
شیعه امامیه بر این اعتقاد است که برای امام شروطی از جمله: عصمت، افضل بودن، علم لدنّی ، صلاحیت حقیقی و... لازم است . این شرط ها چیزی جز بیان لیاقتها نیست و بدیهی است که از این شایستگی ها تنها خداوند آگاهی دارد. بر این اساس تنها راه تعیین امام، نصّ از جانب خداوند متعال و معرّفی از جانب رسول خدا (ص) و امامان معصوم است؛ یعنی شیعه معتقد است که از آغاز نام و مشخصات امامان معلوم بوده است و خداوند نام تمام آنان را قبل از به دنیا آمدنشان از طریق جبرئیل به رسول گرامی ابلاغ کرده و پیامبر اکرم (ص) نیز تعداد و تر تیب و نام آنها را در احادیث متعددی بیان فرموده است. و این انتخاب الهی که تنها معرفی آن از طرف امام قبل (ع) انجام می شود بر اساس صلاحیت ها و شایستگی های حقیقی است ؛ نه ژن خوب و رابطه های دنیوی .
هر کسی که در مبانی اندیشه اسلامی و مسائل قرآنی و مشی و سیره ی پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اندک مطالعه ای داشته باشد می داند که اساسا اسلام با نظام های موروثی و حاکمیت های غیرالهی که شایستگی آن ها توسط عالم الغیب و الشهاده تایید نشده باشد مخالفت صریح دارد . انتخاب پیامبر و امام (ع) که ولایت ظاهری و باطنی جوامع را بر عهده خواهند داشت به طور کلی در ادیان توحیدی ماقبل اسلام و به طور خاص در دین مبین اسلام بر اساس تشخیص و نصب الهی صورت می پذیرد . بدون تشخیص و نصب الهی هیچ فردی چه به عنوان پیامبر و چه به عنوان امام و چه به عنوان جانشینان آنان مشروع نخواهند بود .
لذا مبنای انتخاب ولی، تشخیص و نصب الهی است چرا که اولا ولایت و سرپرستی جهان متعلق به ذات مقدس پرودگار است و ثانیا در مقام تشخیص فرد اصلح و لایق برای ولایت، کسی بالاتر و اولی به این مقام از خداوند وجود ندارد .
قرآن کریم در آیه 124 سوره انعام به همین معنا تصریح دارد :
اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا بهترمی داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد .
لذا انتخاب و تشخیص ولی در نظام های توحیدی از جانب خداوند صورت می پذیر اما اینکه مبنا و ملاک خداوند در تشخیص و تعیین حجت های خودش چیست مبحث دیگری است .
آنچه که خط به خط معارف دینی ما می گوید این است که انتخاب الهی هرگز بر اساس ژن خوب ، رابطه ها و ناعدالتی ها نخواهد بود بلکه ملاک انتخاب خداوند شایستگی های حقیقی ، تقوا و پرهیزگاری و یژگی هایی این چنین خواهد بود.
قرآن کریم در آیه ی 124 سوره بقره می فرماید :
و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین ؛ و چون پروردگار ابراهیم، وی را باصحنه هائی بیازمود و او به حد کامل آن امتحانات را انجام بداد، به وی گفت: من تو را امام خواهم کرد ابراهیم گفت: از ذریه ام نیز کسانی را به امامت برسان ؛ فرمود عهد من به ستمگران نمی رسد.
خداوند پس از امتحانات سختی که از حضرت ابراهیم (ع) می گیرد و ایشان در تمامی آن ها سربلند می شوند ، آنگاه خداوند مقام امامت را به ابراهیم خلیل (ع) عطا می کند که این خود نشان دهنده ی انتصاب الهی بر اساس شایستگی های حقیقی است، اما نکته جالب تر ادامه آیه است که حضرت ابراهیم از رسیدن مقام امامت به فرزندانش سوال می کند و پاسخ می آید که عهد ما به ظالمین و گناهکاران نخواهد رسید. در واقع این آیه شریفه ثابت می کند اصل کلی انتصابهای الهی وراثت و رابطه نیست بلکه شایستگی های حقیقی از جمله طهارت و دوری از ظلم و گناه می باشد .
همین اصل الهی در موضوع 14 معصوم(ع) هم ساری و جاری است. انتخاب ائمه دلخواه افراد و جریان ها و بر اساس وراثت و ژن خوب نبوده است بلکه انتصاب الهی بر اساس شایستگی های حقیقی بوده است لکن حکمت و تشخیص الهی، آنان را در یک خاندان مطهر جمع نموده است .
گرچه ملاک انتخاب الهی شایستگی های حقیقی است اما خاندان و نسل طاهر ، لقمه ی پاک و تربیت صحیح در نیل و رسیدن به شایستگی های حقیقی هرگز نفی نمی شوند و موثر خواهند بود لکن ملاک اول و آخر در انتخاب ولی این موضوع نیست .
شاید یکی از حکمتهایی که خداوند بالاترینها و شایستهترین بندگان خودش را در یک خاندان طیب و طاهر قرار داده است همین موضوع باشد. به عنوان مثال در زیارت امام حسین (ع) می خوانیم:
اَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تَلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِها: گواهی می دهم که تو در صلب های بلند مرتبه و رحم های پاک، نوری بودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد، و از جامه های تیره و تارش به تو نپوشاند.( مصباح المتهجد، ج2، ص721 ؛ شیخ طوسی، بیروت، موسسه فقه الشیعه، 1411ق).
لذا این مطلب که طهارت نسل ، طهارت مال و صحت تربیت و ... در نیل افراد به سمت خوبی ها و شایستگی های حقیقی موثر است ، نفی نمی شود لکن نکته اینجاست که همه ی این ها تنها ویژگی هایی است که می تواند در رسیدن به شایستگی های حقیقی موثر واقع شود اما هرگز اختیار افراد را صلب نکرده و ملاک را از شایستگی های حقیقی به ژن خوب و نظام وراثتی تبدیل نخواهد کرد . چه بسیار افرادی که از نسل های خوبی متولد شدند اما به شقاوت دچار گردیدهاند.
در تاریخ انبیاء هم، نه تنها به وفور نرسیدن مقام نبوت و امامت به فرزندان انبیاء عظام (ع) یافت می شود بلکه کم نیستند چون فرزندان نوح نبی (ع) که دچار شقاوت ابدی شدند. در تاریخ ائمه (ع) هم ، اگر بنا بر نظام وراثتی و ژن خوب بود باید مقام امامت از طریق یک نسل و به فرزند بزرگتر انتقال می یافت لکن به دلیل اینکه معیار و ملاک انتصاب الهی و شایستگی های حقیقی بوده است ، خلاف این موضوع یافت می شود.