صبح را با بحثی با کارگر اداره گاز که آقا لطفاً به جای ریختن خاک و گل به سمت راست(جلوی درب منزلمان) به سمت چپ بریزید و دریغ از گوش شنوا!!!! شروع کردم و سپس با بی خیالی به سمت ترمینال مرودشت- شیراز به راه افتادم. تاکسی تا میدان بسیج مرا همراهی کرد و راننده با اشاره، مکان جدید ترمینال را نشانم داد. پیاده، میدان بسیج را طی کردم. به دلیل سرعت بالای خودروهایی که تازه میدان بسیج را پشت سرگذاشته و به شروع بزرگراهی تا میدان عاشورا رسیده بودند، گرد و خاک زیادی بلند شده بود و من به سرعت خود را کنار جاده کشاندم.
چند متر مانده به ترمینال، بوی نامطبوعی، روح را نوازش می داد. پل ارتباطی خیابان با ترمینال را طی کردم که صحنه ی چشم نواز آشغال های متنوع در کانال فاضلاب شهری جلوی ترمینال که بیشتر شبیه به مرداب بود، نظرم را به خود جلب کرد. عجب صحنه ی زیبایی بود!!!
وارد ترمینال شدم و به سمت مینی بوسی که مسافرها در حال سوار شدن بودند، رفتم، ولی قبل از سوار شدن یادم آمد که علاوه بر رفع تشنگی باید داروهایم را ساعت 9 صبح بخورم. به سمت دفتر ترمینال حرکت کردم، به امید آن که لیوان آبی پیدا شود. لیوان آبی که چه عرض کنم...دریغ از جرعه ای آب که حتی داروهایم را بخورم!!
سری به دفتر ترمینال زدم تا به واسطه ی مسئولین ترمینال، جویای آب شوم. به محض ورود، پیرمرد 60-50 ساله ای نظرم را به خود جلب کرد. از او پرسیدم: آقا ببخشید، آبخوری ترمینال کجاست؟ ولی او با نگاهی کوتاه، کوتاه ترین و شاید بدترین جواب را به من داد، ندارد...!!! لحظه ای سکوت برقرار شد. گفتم، یعنی ترمینال آبخوری ندارد...؟!!!... نه.
پیرمرد، چون داروهایم را در دستم دید، بیرون آمد و یکی از راننده ها را صدا زد و گفت: لیوان آبی به این بنده ی خدا بده، می خواد دارو بخوره...ثواب داره!!! راننده که از دور معلوم بود در حال تعریف با همکارانش بود، تعریفش را در حالی که به سمت مینی بوسش می رفت، ادامه داد...
وقتی با پیرمرد بیشتر آشنا شدم که آقای یعقوبی نام داشت، پای مینی بوس رفتم. آقای یعقوبی انگار دنبال کسی می گشت که درددل کند و شاید هم مرا با فعالیتم در هفته نامه های مرودشتی می شناخت، به هر حال مشکلات ترمینال را این چنین شروع کرد: قبل از عید، 5 میلیون تومان به حساب اداره آبفا واریز کردم و دو میلیون تومان هم خرج لوله کشی کردیم و مشکل آب را حل کردیم، یعنی از زمین کناری- که حدود 500-400 متر از درب ورودی ترمینال فاصله دارد- لوله کشی کردیم و آب آشامیدنی را برای ترمینال تهیه کردیم، ولی متأسفانه فقط حدود یک ماه آب آشامیدنی داشتیم، اداره فضای سبز آمد و دقیقاً مسیری که شهرداری با خرج و مخارج ترمینال لوله کشی کرده بود را کَند و لوله کشی و آب را قطع کرد و با اعتراض راننده ها و مسئولین ترمینال که روبرو شدند، قول دادند ظرف دو هفته مشکل آب شرب ترمینال را خودشان(اداره فضای سبز) حل کنند، ولی دریغ از حتی آب غیر شرب...!!!!!!
لیوان آبی که راننده به من داده بود را خوردم و تمام حواسم به صحبت های پیرمرد بود و او مثل این که تازه گوشی برای درددل پیدا کرده بود، ادامه داد: آقا، این ترمینال حتی آب برای سرویس بهداشتی هم ندارد، ما مجبوریم تانکر آب غیرشرب بخریم تا بیش از این شرمنده ی مردم نشویم.آقای یعقوبی در حین صحبت هایش به تانکری اشاره کرد که آب غیر آشامیدنی برای سرویس های بهداشتی خریداری و نگهداری می شد. تانکری زشت و زنگ زده که اگر آب آشامیدنی هم در آن ریخته می شد، مسافری رغبت نمی کرد از آن آب استفاده کند.
از او پرسیدم: آقای یعقوبی مگر وظیفه ی شهرداری نیست که به شما امکانات رفاهی مثل آب، برق و... ارائه دهد؟ آقای یعقوبی لبخند سردی زد و گفت: ما نمی خواهیم چیزی به ما ارائه دهند، باید این امکانات به مسافرها داده شود. شهرداری هر ماه حدود 800-700 هزارتومان عوارض از ترمینال اخذ می کند، ولی هیچگونه امکانات رفاهی به ترمینال نمی دهد، نه فضایی در خود شهری که مهد تمدنی 2500 ساله هست و نه... شما کانالی که از جلو درب ورودی ترمینال می گذرد را ببینید- دستم را گرفت و به سمت کانال رفتیم، بوی آزار دهنده ی کانال از چندین قدمی استشمام می شد.
آقای یعقوبی در حین این که نظر من را به آشغال های متعدد و گوناگون داخل کانال جلب کرده بود، ادامه داد: یک ماه دیگر که هوا گرم شد، از بوی تعفن این کانال نمی شود این جا تردد کرد، در صورتی که اگر مسئولین گوشه چشمی عنایت و محبت خود را مبذول ترمینال و مسافرین ترمینال کنند، همه ی مشکلات این ترمینال مثل جای جای شهر مرودشت حل می شود. این جا محل تردد مردم است، اگر الآن یعنی قبل از این که هوا گرم شود با پوشاندن روی فقط صد متر از این کانال فاضلاب شهری می توانیم علاوه بر بوی بد این کانال از صدها بیماری که مردم را تهدید می کند، جلوگیری کرد... عصرها و شبها چنان تاریکی این جا را فرا می گیرد که حتی خودمان هم جرأت ایستادن در ترمینال را نداریم ، چه رسد به خانم هایی که قصد رفتن به شیراز را دارند. ترمینال مرودشت از عصر به بعد رسماً به خاطر تاریکی تعطیل می شود، در صورتی که با چند لامپ و تیربرق، اداره برق می تواند این جا را مانند روز روشن کند.
در حین این صحبت ها به دفتر آمدیم. پیرمرد در کمدی را باز کرد، پوشه ای را بیرون آورد و تمام قبوضی را که به حساب های ارگان های مختلف واریز کرده بود را جلوی من گذاشت. از او پرسیدم: آقای یعقوبی مگر این ترمینال خصوصی است؟؟!! و او جواب داد: نمی شود گفت خصوصی، چون شرکت تعاونی است. این شرکت تعاونی به همت اداره تعاون و اداره حمل و نقل استان فارس در سال 79 تأسیس شد و 120 دستگاه مینی بوس وبرای بیش از 300 نفر اشتغالزایی کرده است. زمین این ترمینال 5750 متر در سال 79 خریداری گردید که مورد تأیید شهردار و فرماندار وقت، اداره محیط زیست، دفتر فنی استانداری و نماینده شهرستان مرودشت و... قرار گرفت که علاوه بر ترمینال مرودشت- شیراز، ترمینال اتوبوسرانی بین شهری تهران، اصفهان و... نیز باشد.
از سال 80 تا کنون بیش از 70 میلیون تومان که سرمایه گذاری خود راننده ها بوده، هزینه گردیده است، مثلاً برای نقشه برداری که طبق اصول معماری اروپایی ساخته شود، این هزینه بالغ بر 18 میلیون تومان بوده است، 12 میلیون تومان بابت برق، بیش از 7 میلیون تومان بابت آب و... هزینه گردیده است. در حال حاضر متأسفانه هیچ کدام از هزینه ها جوابگوی نیازهای رفاهی نبوده اند. ترمینال حتی یک نظافت چی ندارد که لااقل یک بار به نظافت ترمینال بپردازد- (با خنده ای تلخ!)- خود راننده ها به صورت دسته جمعی به نظافت و پاکسازی محیط داخلی ترمینال می رسند.
طی نامه و صحبت هایی که با شهردار و اداره تاکسیرانی داشته ایم، مقرر شد که بعد از افتتاح ترمینال جدید که 22 بهمن 85 بود، مسافرین ترمینال که از داخل شهر می آیند به وسیله ی تاکسی ها و اتوبوس های شهری تا جلوی درب ورودی ترمینال آورده شوند، ولی متأسفانه تا میدان بسیج، تاکسی ها و اتوبوس ها بیشتر مسافرین را مشایعت نمی کنند و مسافرها مجبورند از میدان بسیج تا ترمینال جدید پیاده روی کنند، بدون داشتن شرایط و امکاناتی چون پیاده رو و...
متأسفانه هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته است و با راننده های اتوبوس های شهری هم که صحبت کردیم، می گویند: اول که به ما ابلاغ نشده و دوم این که ما جلوی ترمینال نه ایستگاه داریم و نه تابلو...!!!
توقع ما(مینی بوس داران) و مردم مرودشت از مسئولین تمام ارگان های ذیربط این است که این شرکت تعاونی در مسیر شعار دولت فعلی که به تعاونی ها و اشتغالزایی اهمیت بسیار می دهد، همچنان قصد دارد درمسیر سرویس دهی کاملاً درست، مکانی مناسب در خور مرودشتی ها داشته باشد. بنده از طرف خودم و تمامی اعضای شرکت تعاونی مینی بوس داران و خصوصاً مردم مرودشت، از مسئولن مرودشتی خواهشمندیم به وضعیت نابسامان ترمینال، عنایت و محبت مخلصانه ی خود را مبذول دارند و ما نیز شک نداریم که شما چون ما، تلاش دارید مردم این شهرستان در رفاه و آسایش باشند.