بحرانی به نام آب
کشاورزی سنتی و کشت نامناسب بلای سفره های آب زیر زمینی
تو در کنار فراتی ندانی این معنی به راه بادیه دانند قدر آب زلال
سخنی کوتاه با کشاورزان عزیز
سال ها قبل اگر یادمان باشد و کمی عقب برگردیم در این روستا رودخانه ای خروشان از روستای دشتک سرازیر می شد و ضمن سیراب کردن درختان و زراعت روستاهای دشتک،حصار و قصرخلیل راه خود را به طرف رودخانه کر ادامه می داد و همراه با این یار و دوست قدیمی اش به طرف دریاچه بختگان سرازیر می شد و در آنجا آرام می گرفت.
آبشار حصار دهه 80
آبشار حصار در دوران خشکسالی
در زمین های زراعتی روستا در عمق 5 الی 6 متری یا در بعضی جاها در یک یا دو متری آب فراوان که حاصل سالها ذخیره برف و باران بود وجود داشت.
با پیشرفت زندگی مردم و بروز شدن آلات و ادوات صنعتی و کشاورزی چاهایی در این روستا حفر گردید و مردم به کار زراعت مشغول شدند و زندگی همچنان ادامه داشت تا اینکه فرد عاقبت به خیری به یاد برنج و برنجکاری در این روستا افتاد. و این امر به سرعت در بین کشاورزان رواج پیدا کرد،کم کم آب سفره های زیر زمینی پایین وپایین تر رفت کشاورزان سرمست از پیروزی بزرگ کاشت برنج روز به روز بر عمق چاه ها افزودند و روز به روز ادوات جدید و جدیدتری آمد و کشاورزی را آسان کرد بخصوص کشت این محصول قاتل آب و خاک را...
کم کم سطح آب چاه ها پایین و پایین تر رفت و کشاورزان هر روز به دنبال آب، درآمدهایی را که گذ شته بدست آورده بودند را به داخل چاه هائی که روز به روز عمیق تر می شد ریختند و متاسفانه مسئولین مربوطه نیز به این بلا و مصیبت کشاورزان دامن زده و بیشتر مجوز حفر صادر کردند و کشاورزان نیز خوشحال از صدور مجوزهای عمیق تر شدن چاه ها تا اینکه چاه های آب از سمت غرب روستا شروع به خشک شدن کردند و دربعضی جاها هرچه کشاورزان تلاش کردند آبی از دل زمین بیرون نیامد،که نیامد آخه بیچاره آبی نداشت که بیرون بیاید...
ولی هنوز هم ما دست بردار نبوده و نیستیم، نمی دانیم سفره نانی که پهن شده بود ما ده روز بخوریم دو روزه خوردیم و هشت روز گرسنگی در پیش داریم، نمی دانیم عزیز دردانه هایمان باید آینده کجا ها به دنبال کار و کارگری بروند.
باز هم ما کشاورزان می گوئیم ای کاش بشود برنج بکاریم بدون اینکه فکر کنیم واقعا به چه قیمتی برای خودمان و فرزندانمان و روستایمان چنین آرزویی را داریم ما حدود 20 سال هرثانیه چند اینچ آب از دل زمین بیرون آورده و دور ریخته ایم؟ واقعا این برنج پای خودمان کیلوئی چند تمام می شود. نمی دانیم بر سر نسل آینده چه بلائی آورده و می آوریم. ای کاش از این همه درآمد سرشار 20 سال برنجکاری به فکر نگه داشتن آب رودخانه که حدود 7 ماه به صورت سیلاب به هدر می رود بودیم،.
میلیون ها سال برف و باران آمد وآب ذخیره بودچون چاهی وجود نداشت تا اینکه دنیا برعکس شد. خشکسالی پی در پی آمد وجود چاه ها ی زیاد کشت نامناسب و هدر رفت سفره های زیرزمینی زیاد شد، و ما در خواب ناز فقط و فقط مصرف کردیم، شاید یکی باید داروی تلخ برنج نکاشتن واصلاح کشت را چند سال جلوتر در حلق کشاورزان اکثرا آموزش ندیده این روستا می ریخت تا حالا درمان شده بودند.
شاید بعضی از نهاد های مرتبط باید بهتر برنامه ریزی می کردند کشاورز منطقه ما بیشتر به مشاوره نیاز دارد تا کود و سم الان سئوال همه کشاورزان این است که اگر برنج نکاریم چه بکاریم؟ آیا نمی شود دست این افراد را بوسیله کارشناسان آگاه به مسائل کشاورزی گرفت آیا نمی شود گندم کشاورز را به قیمتی بیشتر خرید تا دغدغه کشت دوم وتامین معاش زندگی نداشته باشد چون گندم با این قیمت جوابگوی نیاز زندگی او نیست خلاصه از هر مسئولی در سطح شهرستان یا بخش یا ...این مطلب را می خواند خواهشمند است از بوجود آمدن هر منطقه ای که روزی آباد سرسبز بوده وآلان کویری بیشتر نیست جلوگیری کنند دست این کشاورزانی که کارشان تامین نان سفره مردم هست را بگیرند. روستای حصار زمینه های زیادی برای کشت های گلخانه ای –کارگاه ها وصنایع تبدیلی –دامداری –ودیگر برنامه ها دارد کافیست از طرف مسئولین حمایت شوند وتسهیلات مناسب در اختیار جوانان این روستا قرار گیرد تا کشاورزی این روستا بتواند دوام بیاورد آن هم با کشتی جایگزین و کشیدن دندان طمع برنج و برنجکاری..
زندگی کشاورزان نقاط دیگراستان یا کشور که روزی در ناز و نعمت پرآبی بوده و هم اکنون کشاورزان آن یا کارگری می کنند یا گدائی باید درسی بزرگ برای کشاورزان این روستا باشد که جلو ضرر را هر وقت بگیری دیر نیست.
یادمان باشد روی شاخه ای نشسته و پشت سر خود را می بریم..
چشم ها به افق دوخته ودل به امید فضل خدا زیرا که نا امیدی از درگاهش گناهیست بس بزرگ
والسلام