اصناف، برابر تعلیمات دین مبین اسلام، دوستان خداوند هستند. دوستانی که باید کسب رضایت خداوند را بیش از کسب مال در نظر داشته و با کسب رضایت خلق خدا، رضایت حق تعالی را نیز کسب نمایند.
گستردگی کسب و کار و وجود اصناف توسعه یافته و متمول در هر شهر، آئینه تمام نمای رونق اتصادی در آن منطقه است و بالندگی اصناف، آرزوی مردمان تمامی نقاط این کره خاکی است.
مرودشت نیز بعنوان دومین شهر استان فارس و یکی از نقاط مهم و استراتژیک تجمیع سرمایه و کار در جنوب کشور، از این قاعده مستثنی نیست و رشد و توسعه اصناف در این شهر، هدفی است که باید دنبال شود. شهر مرودشت بدلیل وجود بازار پررونق و پر مشتری، همواره و به درستی مرکز ثقل سرمایه های جاری و اندوخته های اقتصادی بوده و استقرار ده ها شعبه بانکی در جای جای این شهر، گواه این مدعاست. رونق اقتصادی موجود در این شهر همواره جای بحث و گفتگوی فراوان بوده و موافقان و منتقدان خود را داشته است.
موافقان تمرکز سرمایه در مرودشت، این موضوع را سبب توسعه و رشد شهر می دانند و منتقدان، از عدم تأثیر حجم اندوخته های موجود در بانک ها بر افزایش رفاه عمومی و مصادیق شهرنشینی گلایه دارند. باور عمیق منتقدین این است که مرودشت و مرودشتی ها –آن چنان که شایسته است- سهمی از گردش مالی بازار مرودشت نمی برند و به مصداق ضرب المثل تقریبا پذیرفته شده «کار در مرودشت، زندگی در شیراز، مرگ در زرقان» افزایش نقدینگی و رونق بازار، ارتباط مستقیمی با رفاه و توسعه در مرودشت ندارد.
چندی است که چشم مردم مرودشت به ارتفاع گرفتن ساختمان جدید الاحداثی که قرار است مجمع امور صنفی مرودشت باشد،عادت کرده و آن گونه که از شواهد امر پیداست، به همین زودی ساختمان مجلل و پر زرق و برق اصناف مرودشت تکمیل و افتتاح می گردد. برخورداری از ساختمان اداری و محلی برای تجمیع امور روزمره اصناف دومین بازار استان، کاری ستودنی است. استقرار بخش مدیریتی بازار مرودشت در یک نقطه، مزایا و شیرینی های فراوانی دارد اما آن چه شیرینی این رویداد را به کام بازاریان مرودشت تلخ کرده است، نحوه تجمیع هزینه لازم برای ساخت این برج است.
عده ای از بازاریان و کسبه مرودشت با تهیه طوماری نسبت به افزایش بی رویه سهم عضویت خود در اتحادیه اعتراض داشته و دلیل این امر را تأمین وجوه مالی مورد نیاز برای تکمیل این برج می دانند. از نظر ایشان این کار غیر ضروری (ساخت برج مجمع امور صنفی مرودشت) هزینه غیر ضروری و فراوانی را بدوش اصناف و بازاریان وارد کرده است.
سوال اصلی این جاست که بهتر نبود هزینه هنگفت ساخت این برج صرف موضوعات مهم تری چون «احداث درمانگاه اصناف، ورزشگاه یا دانشکده اصناف و…» می گردید تا با آموزش اصول نوین تکریم مشتریان، از حجم روزافزون نارضایتی مردم از بازار کاسته می شد؟
و آیا در شرایطی که مردم از نظارت ضعیف بر قیمت های بازار و نحوه رفتار فروشندگان با مشتریان می نالند، بهتر نبود ابتدا به کیفیت ارائه خدمات اصناف در شهر مرودشت نظری انداخته می شد و آن گاه که تمام ویژگی های محتوایی بازار تأمین می شد، به سراغ اتفاقات زرق و برق داری چون احداث برج اصناف می رفتیم؟
اعتراض اعضای برخی اتحادیه های صنف نسبت به هزینه های گزاف احداث این برج، انسان را به یاد شعر معروف اشک یتیم شاعره نامور، پروین اعتصامی می اندازد. آن جا که پسرک یتیم از دیدن نگین گرانبهای تاج پادشاه به شگفت آمده و:
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت: این اشک دیده من و خون دل شماست
«تحریریه هفته نامه مرودشت»