صفحه اصلی   |   www.marvdashtnama.ir   |   

 

آخرین اخبار

  • پایان موج نخست سفرهای نوروزی / بیش از ۱۱هزار نفر از هم میهنانمان در مدارس شهرستان مرودشت اسکان موقت داده شدند
  • مجموعه جهانی تخت جمشید با ۶۶ هزار بازدید کننده تا 5 فروردین
  • فارس استان برتر کشور در اسکان مهمانان نوروزی درمدارس در پایان دور اول سفرهای نوروزی ۱۴۰۳
  • تحقق شعار سال باعث اقتدار کشور می شود
  • روایتی از عملیاتی که جهان را تکان داد
  • نقش رستم مرودشت؛ تاریخچه، جاذبه‌ها و تصاویر
  • پاسارگاد؛ بقایای تاریخ هخامنشی
  • ۱۰ هزار مسافر نوروزی لحظه تحویل سال را در تخت جمشید جشن گرفتند
  • مرد سال ورزش ایران: هادی چوووووووپان!
  • ۵۲ مدرسه برای اسکان مسافران نوروزی در مرودشت آماده شد
  • اعلام صحت انتخابات در ۱۲ حوزه انتخابیه فارس توسط سخنگوی شورای نگهبان/ تعداد حوزه‌های تاییدشده به ۱۳۳ رسید
  • رعایت شئونات دینی و اسلامی مورد توجه مردم وگردشگران باشد
  • 37 دوره مهارتی در قالب طرح افزایش نفوذ دانش در مرودشت برگزار گردید
  • درخشش بانوان مچ اندازی مرودشت در رقابت های قهرمانی ایران
  • مرودشت فاتح مسابقات قهرمانی اهداف پروازی استان فارس
  • پاکسازی و درختکاری در مجموعه جهانی تخت جمشید
  • اسناد مالکیت تخت جمشید و کاخ اردشیر بابکان صادر شد
  • بنیاد شهید در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نقش موثری دارد
  • ماموریت مجلس دوازدهم چیست؟
  • چند نصیحت برادرانه به تازه انتخاب شدگان
  • گزارش تصویری: حضور مردم مرودشت در پای صندوق رای + جشن رای اولی ها در دبیرستان دخترانه شاهد و فرزانگان
  • کشف رد پای انسان‌های ۱۴ هزار ساله در ارسنجان
  • انتخابات مجلس در حوزه مرودشت، ارسنجان و پاسارگاد به دور دوم کشید. + آرای همه نامزدها
  • یک باند خرید و فروش آراء در مرودشت بازداشت شد
  • ممنوعیت استقرار غرفه ها در مسیر اصلی تخت جمشید مرودشت در ایام نوروز
  • اعلام آمادگی یک سرمایه گذار برای ساماندهی مجموعه‌ی میراث جهانی تخت جمشید مرودشت با ۱۰هزار میلیارد ریالی
  • درخشش شطرنج باز مرودشتی در مسابقات بین المللی کاسپین
  • قهرمانی سعید رزمیان در مسابقات پرورش اندام کشور
  • بهره برداری از بیش از ۵٠ پروژه عمرانی
  • جهاد تبیین اولویت اصلی نامزدها باشد
  •  

     


    بدری های سرزمین من

    نويسنده - خبرنگار: کاوه بهلولی قشقایی

     
    2687
    :كد
    پنج شنبه 17 مهر 1393

    در راه از پدر پرسیم که آن مجروح دیگر که بود؟پدر جواب داد "نمیشناسم" .پرسیدم از اقوام بدری بود؟ جواب داد "نه"پرسیدم پس چرا در خانه بدری بود؟




    از فلکه بزرگ شهر رد شده و مسیر تنها بلوار شهر  را پیش میرویم.نخل های  وسط بلوار,هنوز قد نکشیده اند اما یکنواخت و منظم ,خود نمایی میکنند. علیرغم ساعتهای انتهایی عصر,گرمای هوا,همه را به داخل خانه ها کشانده است  ,جمعیت کمی در خیابان دیده میشوند ,خرداد ماه 64 است و امتحانات خرداد دانش اموزان,رو به اتمام است.به دبیرستان انتهایی بلوار  میرسیم برخلاف ازدحام همیشگی  دانش اموزان در جلوی منزل شان,امروز هیچ دانش اموزی پرسه نمی زند,خانه شان دیوار به دیوار ,دبیرستان است . در عالم کودکی , دلم میخواهد هر چه زودتر به داخل خانه برویم زیرا میدانم طبق معمول,شربتهای شیرین و نقل و شیرینی در انتظارمان است. بارها شنیده ام که شوهر و برادرش  در جنگ شهید شده اند  و امورات زندگی را خودش اداره میکند. اجبار زندگی از او مردی ساخته است زیرا تمام مردان خانواده در جبهه اند! مانند همیشه در خانه باز است –مثل تمام خانه های عشایری- مرحوم پدر دق الباب می کند و با یا الله ی وارد میشویم.وسط حیااط خانه در حال آبپاشی گلها و سبزی ها ست و طبق معمول,دخترانش را امر و نهی میکند.مثل هم سلکانش ,نجیب ,مقتدر و استوار است علیرغم بیماری ,مهربانی از چهره اش بیرون می تراود با آنکه به نظر میرسد بیماری,امان از او بریده است!
    "خوش گلینگ ,بویورینگ"به زبان زیبای ترکی خوش آمدی میگوید و ما را به داخل خانه تعارف میکند.در هال ورودی خانه می نشینیم ,پدر دست در جیب های اورکت ش کرده و کیسه ای را  که حاوی چند اسپری  مخصوص آسم  را به او تعارف میکند,ظاهرا یکی از دوستان خارج نشین ,چند اسپری فرستاده است .دوران جنگ است و دارو کمیاب!پدر پرسید که بچه ها چطورند؟ جواب داد که "الحمد الله خوبند  کم کم باید بیدار شوند  بهشون صبح داروی ارام بخش داده ام تا کمتر درد بکشند".در یکی از اتاقها نیمه باز است و پنکه ای روشن در وسط اتاق به چپ و راست میچرخد و در کنار اتاق ,دو تخت گذاشته اند و بر روی هر کدام مجروحی!
    ناگهان صدایی دردناک  از اتاق بگوش رسید "بدری! بدری! بدری!".از جا برخاست و گفت "ایرج بیدار شد" و با عجله وارد اتاق شد و پدر هم بدنبال او. و من هم در عالم کودکانه به دنبالشان!.داخل اتاق یکی از دو مجروح را شناختم ,ایرج بود-دوست صمیمی عموی شهیدم و برادر بدری!پدر ایرج را بوسید و شروع به حرف زدن و خندیدن کردند. اما مجروح دیگر همچنان در خواب بود و بیدار نشد.بعد از  ساعتی که گذشت خداحافظی کرده واز منزل شان خارج شدیم.در راه از پدر پرسیم که آن مجروح دیگر که بود؟پدر جواب داد "نمیشناسم" .پرسیدم  از اقوام بدری بود؟ جواب داد "نه"پرسیدم پس چرا در خانه بدری بود؟
    جواب داد که "بیمارستان ها پر از زخمی شده و توان درمان همه زخمی ها را نداره. بدری رفته یکی از زخمی ها را به همراه ایرج  اورده خونه تا خودش , خوبشون کنه! میگن اهل جهرمه..."
    هر دو زخمی خوب شدند...
     بدری سالها بعد در اثر بیماری ,به پیش خدا رفت...
    ایرج سال بعد شهید شد...
    مجروح جهرمی را نمیدانم...شاید شهید شده! شاید هم نه!
     اما بدری ماندگار شد...


     




    نظرات بینندگان
    ارسال نظرات
    نام
    ایمیل
    نظر*  
    کد امنیتی جمع 4 با 4
     

      - نظراتی که به پیشرفت و تعمیق بحث کمک می کنند در مدت کوتاهی پس از دریافت به نظر دیگر بینندگان می رسد.
    - نظرات حاوی الفاظ سبک یا هرگونه توهین، افترا، کنایه یا تحقیر نسبت به دیگران منعکس نمی ‏شوند.

     

     

     

     
     
    +تبلیعات در سایت مرودشت آنلاین با تعرفه های استثنائی - 09394084008
     
    1299
     
       
      logo-samandehi

    صفحه اصلی

    مدیریت سایت

    ارتباط با ما

    خبرنامه

    ایمیل

    آرشیو

    جستجو

    پیوند ها

    سفارش تبلیغات

    RSS

     

    بهترین نمایش در 768*1024     |    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مرودشت آنلاین می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.    |    طراحی و تولید: H. Mokhtari