آب- یک مسئله ملی، از هر چیزی که فکرش را بکنبد مهمتر است، به امنیت و رفاه و نشاط و شادابی یک جامعه ربط پیدا می کند. بودنش باعث برکت می شود و کم شدن و یا نبودش هم عامل بحران.
در سالهای اخیر همیشه از کمبود بارشها به عنوان یک عامل برای بروز خشکسالی ها یاد کرده ایم و تنها راه حلی که پیدا شده است این است که کم لطفی آسمان را از زمین جبران کنیم.
همین چند سال پیش بود که چاههای آب کشاورزی در دشت مرودشت با کمتر از ۱۰ متر عمق به دبی بالایی از آب می رسید در حالی که امروز با صدها متر حفاری به آن خروجی نمی رسیم.
داستان مفصل است وقتی در چند سال خشکسالی وارد این دشت پر برکت شد تنها راه حل عمیق تر کردن چاه ها بود، تصور می کردند که منابع آبّ زیر زمینی پایانی ندارد و ظرف کمتر از دو دهه عمق بهره برداری از چاهها به بیش از صد و گاها تا سیصد متر رسیده است و هر سال هم به این عمق افزوده می شود. مشخص نیست شاید روزی چاه های مرودشت سر از آن طرف کره زمین در بیاورند!
مرور دلایل این رویداد تلخ و نگرانی ها و آسیب هایی که در انتظار ماست خالی از تامل نیست.
وقتی در موضوع خشکسالی ها تنها راه حمایت از کشاورز و کشاورزی را در واگذاری امتیاز فراوان چاه ها در چند سال گذشته دیدیم و هیچ وقت از خودمان نپرسیدیم مگر منابع آب زیر زمینی از جایی غیر از باران بایستی تغذیه شوند که ما در سال های گذشته جبران خشکسالی ها را از زمین می خواهیم جبران کنیم!؟
در همین سالها به جای تغییر در الگوی کشت، به جای کنترل نحوه برداشت از چاه ها، به جای کنترل تعداد چاه ها و میزان خروجی آب چاه ها و توزیع عادلانه و منطقی آب تنها راه حل ماجرا به برداشت بی رویه از منابع آب زیر زمینی ختم می شود و در این بین هماهنگی خاصی بین دستگاه های مرتبط با آب همچون جهاد کشاورزی، اداره آبیاری، امور منابع آب و بعضا آبفای شهری و روستایی وجود ندارد.
هر چند که بحث آب به این چند ارگان ختم نمی شود و سیاستگذاری ها به بالاتر هم ربط پیدا می کند اما هماهنگی و وحدت رویه همین چند سازمان هم کافی است تا بسیاری از مشکلات حل شود. برای تشریح بیشتر ماجرا کافی است بدانیم که بعد از صدور مجوز چاه و میزان برداشت کشاورزان از هر چاه که اصولا از طرف اداره آبیاری و امور منابع آب صورت می گیرد کنترل میزان برداشت و نوع کشت باید توسط سازمانی مثل جهاد کشاورزی کنترل شود نه اینکه افزایش برداشت صرفا به یک جریمه ناچیز که هیچ نقش بازدارندگی ندارد، ختم شود.
اگر طراحی و برنامه ریزی برای برداشت از یک چاه بر حسب لیتر در ثانیه تعریف شده باشد بایستی نهادهای کنترل کننده بخش کشاورزی خود و کشاورزشان را متعهد به چنین موضوعی کنند چیزی که متاسفانه در وضعیت فعلی نمی بینیم و اصولا بین کشاورزی که با یک هکتار زمین صاحب یک حلقه چاه است و کشاورز دیگری که با ۳۰ هکتار زمین هم همین یک حلقه چاه را دارد نمی بینیم و نوع محصولی که کشت می شود هم کنترل نمی شود مثلا هر کس دلش می خواهد برنج می کارد و هرکس بخواهد ذرت و گندم و…
یا در موضوع بازدارندگی گاها شنیده می شود که از مدیریت برق شهرستان در برخی موارد خواسته شده است تا برق کشاورزان متخلف را قطع کند اما به دلیل اینکه برق روی دست این سازمان می ماند و به نوعی باعث کاهش در آمد این سازمان می شود این بازدارندگی صورت نمی گیرد.
در باب تغییر الگوی کشت هم که توفیقی حاصل نشده و همچنان با روش سنتی کشاورزی ما ادامه می یابد.
مرور این اتفاقات به طور کلی نشان دهنده فقدان یک مدیریت و یک اراده واقعی برای حل بحران آب است.
با این تفاسیر برخی از لطمات و ضربات جبران ناپذیر برداشت بی رویه آب قابل بررسی است:
۱- خالی شدن سفره های زیر زمینی و ایجاد فضای خالی در زمین که استحکام زمین را به طرز شدیدی کاهش می دهد که احتمال وقوع فرونشست و یا یک زلزله مصنوعی را به وجود می آورد و در یک مورد خاص اخیرا نشانه هایی از فرونشست در اطراف تخت جمشید مشاهده شده است.
۲- تحکیم لایه رسی: این اتفاق زمانی رخ می دهد که فضای خالی در لایه های رسی وجود دارد بعد از فشار سرباره این فضاهای خالی که حکم عبور آب های سطحی به منابع زیر زمینی را دارد مسدود شود با این اتفاق در صورت بارندگی های بعدی امکان ورود و عبور آبهای سطحی به عمق زمین از بین می رود و آب در لایه های بالایی باقی می ماند و تبخیر می شود.
۳- افزایش بیابانها- وقتی سطح آب زیر زمینی به همین ترتیب پایین برود بی تردید گیاهان خودرو و درختان جنگلی دچار خشکی می شوند و به زودی جنگلها و مناطق سبز تبدیل به بیابان می شوند.
بیاید هم هم برای خود و هم برای نسلهای آینده اندکی تامل و تفکر کنیم چرا که فردا دیر خواهد بود!