چندي پيش در حال رفتن به سوي محل كارم بودم كه شخصي با كت و شلوار را در ميوه فروشي ديدم كه در حين خريد، ميوه اي تناول كرد و پوست آن را از همانجا به سمت جوي شهرداري پرتاپ كرد. براي خريد به همان ميوه فروشي رفتم بعد از رفتن آن مرد به ظاهر متشخص، به ميوه فروش گفتم بعضي آدم ها فقط ظاهر مرتبي دارند ولي رفتارشان مانند ظاهرشان نيست. ميوه فروش گفت آن مرد معاون بانك بود!!
يكي از دوستان هم تعريف مي كرد كه در حال عبور از جلوي بانكي در خيابان سعدي بودم، كارمند بانكي را ديدم كه كاغذ رسيد خود را روي زمين انداخت. وقتي به او تذكر دادم در جوابم گفت مرودشت در حد و اندازه اي نيست كه بخواهم رعايت كنم!! وقتي معاون يا كارمند بانكي خود را همرنگ با جماعتي مي كنند كه فقط چند ساعت در روز را در شهر مي گذرانند و آشنايي چنداني با فرهنگ و اصول شهرنشيني ندارند، چه توقعي مي توان از ديگران داشت!! اين قشر محترم به جاي الگوسازي براي ديگران، الگوسوزي مي كنند!
از آن طرف قشر دانش آموز و دانشجوي ما نيز اغلب همين رفتار ها را از خود نشان مي دهند، دانش آموزاني كه در راهِ رفتن به مدرسه يا بازگشت از آن، پياده رو را با سطل زباله اشتباه گرفته، با بدترين كلمات و جملات با يكديگر صحبت مي كنند! يا دانشجويان عزيزي كه هنگام عبور از خيابان توجهي به چراغ راهنما نمي كنند، نوع گفتار و رفتار آن ها با افراد بي سواد و كم سواد تفاوتي ندارد! يا دختران و پسران جواني را مي بيني كه سر و وضع خود را با آخرين مدل روز دنيا هماهنگ كرده اند اما رفتار و آداب آن ها كمتر شبيه شهرنشين ها است!! و وقتي محترمانه به آن ها تذكر مي دهي، برخورد كرده و پاسخ غيرمحترمانه مي دهند! با اين اوصاف، چه توقعي مي توان از افراد روستايي داشت كه هنگام آمدن به شهر، اصول شهرنشيني را رعايت كنند!!؟
اين عزيزان بدون اينكه متوجه اعمال و رفتار خود باشند، بسياري از اصول مهم شهروندي و شهرنشيني را ناديده مي گيرند! وقتي هم به آن ها تذكر مي دهي هيچ توجهي نمي كنند. علت هم اين است كه كسي تا به حال نه از آن ها خواسته و نه آموزش داده كه وقتي براي انجام كارهاي خود به شهر مي آيند چگونه بايد رفتار كنند. هر چند همشهريان عزيز مرودشتي هم در اين زمينه ها نه آموزش ديده اند و نه مسئولي از آن ها خواسته و مي خواهد كه اينگونه مسائل را رعايت كنند.
نكته همين جاست كه متاسفانه متولي خاصي براي فرهنگ سازي در شهر وجود ندارد و هيچ ارگاني تا كنون اقدام موثر و چشم گيري جهت آموزش اصول شهرنشيني و شهروندي به همشهريان عزيز (اعم از روستايي و شهري) انجام نداده اند. واقعاً جاي سوال است و البته تعجب كه چرا اقدام خاصي در اين مورد نمي شود؟!! چرا شهرداري محترم و شوراي شهر نسبت به اينگونه مسائل شهري كم توجه هستند!!؟ چرا بايد دومين شهرستان استان پهناور فارس و مهد بزرگ ترين تمدن جهان، فرهنگي اين چنين ضعيف و متولياني اين چنين كم تحرك داشته باشد؟! آيا شهري كه فرمانداري اش مقام دوم استاني و اول كشوري را كسب مي كند، بايد فرهنگ شهروندي اش تا اين حد پايين و ضعيف باشد؟!! و اوضاع فرهنگي شهر، اينچنين بر هم ريخته!!؟
يكي از فروشندگان شهرمان مي گفت فرهنگ مرودشت نسبت به ساير شهرهاي استان، 40 سال عقب است! و تعريف مي كرد كه در يكي از شهرهاي همسايه، مشغول شستن ماشين در كوچه بودم، يكي از اهالي محل، هنگام عبور از آنجا به من تذكر داد كه كوچه و خيابان، جاي شستن ماشين نيست!
بله اين واقعيتي است كه بايد پذيرفت اما عده اي با انكار واقعيت ها موجبات پسرفت شهر را فراهم مي كنند. يكي از همشهريان نقل مي كرد كه قبلا كارمند شهرداري مرودشت بوده و حالا در شهرداري شيراز مشغول به كار است، زماني كه در مرودشت بود بي درد سر و بدون دغدغه و تذكري از سوي مردم، پشت ميز مي نشست و باد هوا مي خورد اما حالا كه در شهرداري شيراز مشغول به كار است يك دقيقه هم آسايش ندارد و مردم مدام مشكلات خود را بازگو و پيگيري مي كنند!! واقعاً جاي تعجب است كه مردم مرودشت هم، همگام با متوليان، نسبت به امور شهر خود كم توجه هستند!!
بي توجهي به چراغ راهنما و علائم راهنمايي و رانندگي، بوق هاي بيجا و مكرر و ايجاد آلودگي صوتي در كوچه و خيابان، دعوا و درگيري در سطح شهر و بي احترامي به يكديگر، بي توجهي نسبت به مسائل و مشكلات عمومي شهر، ريختن زباله در كوچه و خيابان، ضعف شديد فرهنگ رانندگي، عدم رعايت حال همسايگان بخصوص در محله هايي كه برخي ادارات دولتي در آنجا اقامت دارند، عدم برخورد مناسب و پاسخگويي صحيح برخي كارمندان ادارات و بانك ها با مردم و هزاران مسائل ريز و درشت ديگر كه برخي از آن ها جزء مسائل پيش پا افتاده مي باشد، آدابي هستند كه هنوز در برخي نقاط كشور و بويژه شهري با قدمت مرودشت حل نشده و مورد بي توجهي قرار مي گيرد.
اگر همين امروز فكري به حال فرهنگ فراموش شده ي خود نكنيم، فردا بسيار دير خواهد شد!! واقعاً تا به كي بايد اين همه بي قانوني و كم توجهي عده اي از همشهريان و حتي مجريان قانون را تحمل كرد؟!! چند مدت پيش پشت چراغ سبز به همراه عده اي از همشهريان فهيم ايستاده بوديم كه ناگهان ديديم يكي از مامورين محترم راهنمايي و رانندگي! بدون توجه به چراغ راهنما و پياده، از ميان انبوه ماشين هاي خيابان عبور كرد و تنها پاسخي كه در جواب تذكر ما داد يك لبخند تمسخر آميز بود!!
مگر غير از اين است كه من و شما ساكنين اين شهر هستيم و اين ما هستيم كه با اعمال و رفتار خود موجبات پيشرفت و بالندگي و يا پسرفت و ركود شهرمان را فراهم مي كنيم؟! مگر غير از اين است كه سرنوشت ما را كسي جز خود ما رقم نخواهد زد؟! پس چرا نسبت به اوضاع شهرمان بي تفاوت هستيم!؟ چرا نبايد در حد و اندازه و جايگاه اسم و رسم شهرمان ظاهر شويم و فرهنگ اصيل ايراني خود را با رعايت اصول و آداب صحيح زندگي كردن زنده و پايدار نگه داريم؟!!
اگر واقعاً خواهان شهري زيبا و با فرهنگ هستيم بايد بي توجهي را كنار گذاشته و از متوليان امور شهر بخواهيم كه شهرمان را آباد كنند و خود نيز در كنار آن ها به زيبا سازي ظاهر و باطن شهرمان كمك كنيم.