صفحه اصلی   |   www.marvdashtnama.ir   |   

 

آخرین اخبار

  • آغاز عملیات اجرایی‌پروژه تعریض و بهسازی محور‌مرودشت_ فتح آباد
  • آغاز عملیات مرمت و حفاظت از تپه تاریخی «تل سبز» در مرودشت
  • هفته دفاع مقدس نماد اقتدار ایران اسلامی در دفاع از دستاوردها، آرمان ها واهداف اسلامی است
  • درخشش مجدد دختران مرودشتی در لیگ دسته اول تکواندو نوجوانان کشور
  • تجلیل از بانوان قهرمان پاورلیفتینگ شهرستان مرودشت
  • طرح جامع شهر مرودشت تصویب شد و به‌زودی ابلاغ می‌شود
  • وضعیت مسکن ملی مرودشت بلاتکلیف مانده است
  • آخرین جزئیات از کشف ۵۶ ماینر در یک شرکت موادغذایی درمرودشت
  • تخت جمشید در مدار توسعه و آبادانی
  • رضا طحان بعنوان کارمند نمونه سال ۱۴۰۴ دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت معرفی شد.
  • برگزاری جلسه شورای شهر
  • نخستین حمام شیمیایی سلامت محور در بین شهرستانهای استان فارس در بیمارستان شهید مطهری مرودشت راه‌اندازی شد
  • درخشش تکواندو کاران مرودشت در رقابت های نوجوانان کشور
  • ویدئو: نمای داخلی آرامگاه داریوش بزرگ هخامنشی
  • تخت جمشید، صحنه دیپلماسی فرهنگی؛ ارکستر فیلارمونیک ارمنستان در تخت جمشید
  • تکواندوکار شایسته مرودشتی به عضویت تیم ملی بزرگسالان
  • وفاق واتحاد ملی باید حول محور الهی و ولایت فقیه باشد
  • دیدار خبرنگاران و اصحاب رسانه با مسئولان ارشد شهرستان
  • ارتقای رتبه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در کشور
  • تشکیل زنجیره انسانی برای حفاظت از کوه مقدس
  • تخصیص بودجه ۶۵ میلیارد ریالی برای تکمیل کتابخانه کامفیروز مرودشت
  • از شهر میراث فرهنگی مرودشت به رییس جمهور
  • از شهر میراث فرهنگی مرودشت به رییس جمهور
  • فرش قرمز زیرپای پردیسان تخت جمشید مرودشت
  • مهمترین مسئله در خصوص جیدرزار ثبت ملی و تبدیل آن به روستای هدف گردشگری است
  • مراسم جاماندگان و دلدادگان حسینی در مرودشت برگزار شد
  • اقتصاد، کشاورزی و دامپروری در مرودشت در محاصره خاموشی های بی‌برنامه
  • رسانه، پشتوانه پیشرفت و بازوی محرک مدیران است.
  • رازهای نهفته در گورستان های باستانی مرودشت
  • درآمدهای حاصل از اماکن گردشگری مرودشت باید در همین شهرستان و برای توسعه گردشگري و حفاظت از اماکن گردشگری آن هزینه شود۰
  •  

     

     


    آمدند و زدند و .... رفتند!!

    نويسنده - خبرنگار: مهدی زارع (آرام)

     
    1423
    :كد
    يك شنبه 20 مرداد 1392



    باز بنده آمدم یک چیزی برای این شماره ی نشریه بنویسم، باز آقای محمود اینالو، این جوان همیشه در صحنه ی مطبوعاتی، زد توی ساز و کوکَم که: آقا بی خیال... ننویس! جالب نیست، شَر میشه ها!

    کار یکی دو بارش نیست که، هر وقت گفتم می خواهم یک مطلب بنویسم در مورد فلان معضل شهریِ فلان جایِ شهر، یک اَنگ تویش آورد. از آسفالت کوچه و خیابان ها و وضعیت آشغال های شهر می خواهم بنویسم، می گوید: ننویس... شهرداری لج می کُنه ها!

    از اوضاع فرهنگِ داشته و نداشته ی شهر می خواهم چیزی بگویم، می گوید: اداره ی فرهنگ و ارشاد...

    از بی توجهی به نخبه ها و چهره های ملی و جهانی شهر... می گوید: فرمانداری...

    از اوضاع بد جوّی و آب و هوای دود زده و شهرِ آسم گرفته... می گوید: جهاد کشاورزی...

    و الی آخر. اما این بار دیگر کاری به این حرف ها ندارم. می خواهم حرف دلم را بزنم، گیریم اداره ی مربوطه اش لج کرد و مثلاً توی روز خبرنگار که از ستاره های سهیل و گُمنامِ اهالی مطبوعات شهر تقدیر می شود، بنده شدم یک شهابِ سوخته! اما لااقل دلم که خنک می شود؟

    عرض شود به خدمتتان، یکی از دوستانِ دور! که خدا برایش خواسته و سفری رفته بود آن طرف آب و یکی از کشورهای حوزه ی خلیج همیشه فارس، تعریف می کرد: آقا، آن طرف آب که مثل این طرف آب نیست! همه چیزش فرق دارد. مثلاً خیابان هاش، کوچه هاش، ماشین هاش، آدم هاش و ... همین در و دیوار شهرش... عینهو آینه. چنان برق می زند که آدم عکس خودش را در آن می بیند. نه یک غَشِ اضافی، نه پوستری، نه چهره ای و نه... هیچ چیز دیگر. صاف و یک دست و تمیز. برعکس ایران که همه جایش...

    دوباره خورد به رگ غیرتِ ناسیونالیستی اَم و گفتم: پَه...! دو روز رفته ای توی ده کوره های آن طرف آبی، آن وقت از ایرانِ گُل و بلبل ایراد می گیری؟ حرف دهانت را بفهم، غرب زده ی بدبختِ بیچاره ی اجنبیِ احمقِ جو گیرِ ...

    اما با تمام این ها، خداییش توی دلم یک جورهایی حرفش را تصدیق کردم. گرچه، در و دیوار شهرهای ایران، به خصوص گُل سرسبدش مرودشت هم چیزی از آینه کم ندارد، منتهاش پشت آینه... همان قسمتِ جیوه ای اش. و با این تفاوت که آن را هم با نوک کاردی، ناخنگیری، چنگالی، چیزی... آنقدر خراش داده اند که همه چیز توی آینه پیداست، الاّ تصویر خودت! بعد هم نشستم قضیه را موشکافی کردم، ببینم واقعاً تقصیر با کی هست و چه کسی پاسخگوست.

    داشتم در و دیوار شهر را دید می زدم و چشم روی انبوه تراک های تبلیغاتی و پوستر های ریز و درشت می گرداندم، که ناغافل نگاهم روی یکی از تراک های تبلیغاتیِ کاندیداهای محترم شورای شهر ثابت ماند. هرچند این بنده ی خدا، مثل خیلی از کاندیداها شانسی برای نشستن روی صندلی های شورای شهر نداشته بود، اما به هر حال نقشش را به عنوان یکی از رقبا به خوبی ایفا کرده بود. آن طرف تر، یکی دیگر هم داشت به رویم می خندید و بعد، انبوهی از آن ها، ریز و درشت، در بالاترین و پایین ترین نقطه ی دیوار های شهر، داشتند بهِم چشم غُرّه می رفتند! یادم می آمد تا قبل از روزهای انتخابات، روی آن دیوار تصویری بزرگ از یک منظره ی روستایی، با رودخانه و جنگل و دار و درخت نقش بسته بود. اما در طول تنها چند روز، تمام تصویر ها جایشان را به چهره های آشنا و نا آشنای کاندیداها داد و جنگل و رود، در زیر انبوه تراک های تبلیغاتی، غرق شد!

    به هر ترتیب، انتخابات هم با انتخاب کاندیداهایش، بار دیگر آمد و رفت. اما این وسط بنده مانده ام حیران، که: حالا که دیگر حرفی از انتخابات و این چیز ها نیست، پس چهره های کاندیداها روی در و دیوار های شهر چکار می کند؟

    روز های اول شایعه شده بود که چسباندن تراکت، ممنوع است و اکیپ های تبلیغاتی کاندیداها، فقط حق دارند بروشور و کارت چاپ کرده، بین مردم پخش کنند. اما به محض اوج گرفتن انتخابات، یکدفعه همه چیز فراموش شد و در و دیوار و سطح شهر را انبوهی از کاغذها در بر گرفت. به طوری که حتی حالا هم که مدتی از آن روز ها می گذرد، هنوز بسیاری از آن ها در جای جای دیوار های شهر خودنمایی می کنند. البته اگر شهر را فقط خیابان انقلاب تصور نکنیم! چون بنده ی خدا کارکنان شهرداری، هر از گاهی با این دستگاه های فشار آب، توی این بحرانِ بی آبی! یک فشاری روی این کاغذها می گیرند و جسته گریخته مُشتی خمیرِ کاغذ به جوی آب تزریق می کنند. اما...

    به تعبیری باید در خصوص تبلیغات انتخاباتی شوراها گفت: آمدند و زدند و ... رفتند. البته خُب... یک چند نفری از آن همه، ماندند و نشستند جای اعضای قبلی شورا. اما ای کاش لااقل همان ها هم که چهار سال چشم شان باید توی چشم مردم باشد و از آن ها توقع می رود، بیایند همت کنند و دست کَم تراک های تبلیغاتی خودشان را از در و دیوار های شهر پاک سازی نمایند. نگذارند دیوار های شهری که لقبِ پر طمطراقِ «مهد تمدن» را به یدک می کشد، به نوعی بشود یک دیوار یادگاری برای اعصار و دوره های قبل و بعد.

    گرچه، در این زمینه خودِ ما مردم هم مقصر هستیم. می گوئید نه... بروید به دیوارهای دو طرف خیابان های شهر نگاه کنید. پُر است از انواع و اقسام پوسترهای تبلیغاتیِ اصناف و اشخاص. ولی به هر حال بچه به بزرگ ترَش نگاه می کند و یک کار را انجام می دهد. وقتی بزرگترهای شهر ما سعی نمی کنند به جبران مافات برخیزند، چه توقعی از کوچک تر هاست؟ پس... بالاغیرتاً به خاطر این پسرخاله ی تُخس و آرامِتان! هم که شده، بیایید کمی به فکر زیباسازی در و دیوار شهر باشید تا آن بابایِ غربزده ی بی تربیت! دوباره نیاید بگوید: فلان جا... ماه! در و دیوار هاش انگاری آینه و ...

    مرحمت زیاد و دست تان مریزاد




    نظرات بینندگان
    ارسال نظرات
    نام
    ایمیل
    نظر*  
    کد امنیتی جمع 4 با 4
     

      - نظراتی که به پیشرفت و تعمیق بحث کمک می کنند در مدت کوتاهی پس از دریافت به نظر دیگر بینندگان می رسد.
    - نظرات حاوی الفاظ سبک یا هرگونه توهین، افترا، کنایه یا تحقیر نسبت به دیگران منعکس نمی ‏شوند.

     

     

     

     
     
    +تبلیعات در سایت مرودشت آنلاین با تعرفه های استثنائی - 09394084008
     
    1320
     
       
      logo-samandehi

    صفحه اصلی

    مدیریت سایت

    ارتباط با ما

    خبرنامه

    ایمیل

    آرشیو

    جستجو

    پیوند ها

    سفارش تبلیغات

    RSS

     

    بهترین نمایش در 768*1024     |    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مرودشت آنلاین می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.    |    طراحی و تولید: H. Mokhtari