آقای صالحی :(شورای مرید یعنی شهردار مرید)
دوست بزرگوار و عزیزم جناب صالحی در مقاله ای (شورای شهر جای مدیراست نه مرید ) به روشنی از معایب و معضلات انتخاب های مبتنی بر قوم و قبیله پرده برداشتند.
همان طور که ایشان فرموده اند، شهر ما، به دلیل داشتن استعداد های بالقوه و پتانسیل بالای اقتصادی، فرهنگی و تاریخی ، نیازمند یک شهردار طراز اول است که تحقق آن ، وجود یک شورای متخصص و توانمند را طلب می کند، اما مادامی که این گونه تفکرات و معیارهای قومی، از جامعه ما رخت بر نبسته است، عدم تمایل و ترس متخصصان از حضور در انتخابات، امری طبیعی به نظر می رسد .
در جایی که طبق اعلام فرمانداری، در تعدادی از روستاهای همجوار، حتی یک نفر برای حضور در شورای روستا ثبت نام نکرده است، شاهدیم که سودای خدمت در شهر، بعضأ باعث ثبت نام بسیاری عزیزان از روستاهای نزدیک در انتخابات آتی شورای شهر شده است.
انصافا غیراز این است که تکیۀ این عزیزان به قول معروف به همان "هم ولایتی" هاست که مناسبت های قومی آنان را به هم پیوند زده است؟ در جایی که فریاد بسیاری از این عزیزان تخصص و تجربه است، آیا اعمال این روش و پیروی ما از آن ، اشاعه دهندۀ مناسبت های قومی و قبیله ای نیست؟
علاوه بر این فرضیه پوسیده که "هرکس قوم و قبیله اش بیش ، سهمش بیشتر" در سال های اخیر از پدیده ای جدید رونمایی شده است به نام" کاندیداهای جناحی "که دقیقأ تکرار همان روش های غلط گذشته است.
ردپای این نظریه را باید در انتخابات نمایندگی شهر جستجو کرد. جایی که به علت تعداد کمتر واجدین شرایط و کاندیداها، صف بندی های سیاسی نمود بیشتری پیدا می کند و من حامی یک کاندیدا می شوم ،شما پیرو یکی و ... پس از انتخابات و فارغ از نتیجه آن، اولین قدم برای بقا و ادامۀ حیات در صحنه سیاسی شهر، حفظ و نگهداری این نیروهاست و چه جایی بهتر از انتخابات شورایی که با حضورهمه طوایف، سلیقه ها و صنف ها و ... ، برگزار می گردد؟
حضور در انتخابات تکلیف است و این پدیده، اگر از سر سهم خواهی نبوده و مبتنی بر شایسته سالاری باشد، باعث پررنگ تر شدن حضور مردم و ایجاد شور و هیجان انتخاباتی می شود اما چیزی که همیشه از سوی ما، به عنوان شهروندان این شهر مورد غفلت واقع می شود، مشخص نکردن نیت ها و اهداف است. پیروان این نظریۀ نو ظهور که معمولأ نقش تصمیم گیرندگان در سایه را بر عهده دارند، از بین فعالین انتخاباتی، نسبت به انتخاب و معرفی چهره هایی اقدام می کنند که ملاک و معیارِ توان واعتبارشان، فقط و فقط ، فامیل و قوم گسترده است و بعضأ حتی مدرک تحصیلی و تخصصشان هم در حوزه وظایف شورا نمی گنجد. کمی انصاف به ما کمک می کند تا بپذیریم فعالیت انتخاباتی، هیچ حقی را برای ما ایجاد نمی کند و هیچ کاندیدایی هم ،چه پیروز و چه مغلوب ، بابت این همراهی وامدار هیچ کس نمی شود. در واقع این روش جفا بر حق انتخاب مردم است و باعث کاهش مشارکت می گردد .
آسیب عدم دقت به تفاوت های موجود بین وظایف یک نماینده و شورای شهر کمتر از انتخاب های قومی و قبیله ای نیست. نماینده باید در سیاست های کلان کشور تصمیم بگیرد، اما شورای شهر باید، دراولین قدم به اقدام شهرداری مبادرت ورزد که گسترده ترین نهاد اجرایی محلی را مدیریت می کند. نماینده باید در کسب بودجه و امتیازات لازم برای شهر بکوشد و یک شورا و شهرداربرگزیدۀ آن ، مدیریت بهینه درآمدها و توزیع متناسب و عادلانه خدمات و امکانات را در شهر رهبری می کنند و باعلم به این موضوع ، انتخاب یک شورای متخصص و بالطبع آن شهردار، برای من و شمایی که به هزار و یک دلیل، محکوم به سکونت در این شهر هستیم از نان شب واجب تر می شود.
به قول دوست عزیزم آقای صالحی، آینده شهر و شهروندان، این حق را به ما نمی دهد که شورا را به یک میدان آزمون و خطا تبدیل کنیم و از سوی دیگر، آزموده ها را آزمودن هم خطاست . حاصل شورایی که مرید یک طیف سیاسی یا مبتنی بر معیارهای قوم و قبیله ای باشد، شهرداریست که حتی در صورت داشتن تخصص و تجربه، ناچار به تبعیت از مراد (شورا) است .شورای آینده نیازمند پویایی و تعامل عاقلانه و تضارب آراست و بدون هیچ شکی، بهرۀ ما از شورایی که نقش امر و عامل را بگیرد، جز رسیدن به انتهای کوچه بن بست سردرگمی نخواهد بود.
شاید امروز ، به مدد تجربیات تلخ گذشته ، باید در معیارها و انتخابهایمان، استقلال فکری و تعلق خاطر کاندیداها به گوشه گوشۀ شهر را هم لحاظ کنیم .
مشارکت حداکثری و انتخاب شورایی مبتنی بر تخصص، تجربه ، تعهد و استقلال ، نیاز امروز دومین شهر استان است.